رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

نی نی من وباباش(اقا رهام نازنازی)

گرفت اولین پول از بابا رشید

سلام عشقم امروز ١٤ مرداد ماه کلی اتفاق افتاده که باباجون خواسته تا حتماثبتش کنم  امروز خونه عزیز جون بودیم که موقع ناهار بابا صابر اومدو تو رفتی رو پاهاش نشستیو  کلی دوغ خوری و تازه اسمش هم یاد گرفتی وتا شب هرچی میپرسیدیم چی خوردی میگفتی دوغ  تا یادم نرفته چیزهایی که میگیو بنویسم: اسب . جوجو  با=بادکنک وا= وایستا بعو= خاله بهاره مامای= عزیز و مامانی بابای= دوتا بابایی ها داداش= همه بچه بدون استثنا معو= گربه ما=ماهی بع=گوسفند بوق بوق=موتور نو=نون ب ب = بستنی د=رفت بس= بست دست   آ آ=آقا بو=پول و اما بو همونطوریکه گفتم یعنی پول امروز وقتی واسه مراسم کله پاچه خوری داشتیم ...
15 مرداد 1392

یه تولد دسته جمعی

امروز ١٠مرداد ماه ما همگی ( بچه های کلوپ) دعوتیم خونه خاله سهیلا جون چون تولد اریا مهرشه ازش خیلییییییییییی ممنونیم که زحمت افتاد و این مهمونی خوبو داد خاله جوون مرصی از زحمتات بووووووووووووس چند لحظه پس از ورود تو اون جمع آوارواز همه بیشتر میشناسه (اخه خاله جون صفورا زحمت مارو زیاد میکشه بوسسسسسس) اینجا هم تلاش میکنه سنگرشو حفظ کنه و ماشینشو تحویل کسی نده هههههههه البته ماشین ارتامهرو نمایی از آرتامهر اینجا هم تنهایی رفته تو اتاق آریا مهر سروقت فوتبال دستی و لوازمش ههههههههههه اینهم کیک الهی به جای اریا مهر اینا فوت میکنن باز هم اریا مهر نیست آ آوافعال میشود بعللللللللله اینهم آ...
15 مرداد 1392

6 سالگرد عروسی مامان و بابا

سلام عزیزم امروز١٦تیرماه و(البته با یکم تاخیر)و  ششمین سالگرد ازدواج  مامانو بابا و مااز خدا بابت باهم بودنمون و اینکه تو بهترین رو به ما هدیه داده ممنونیم راستی همون روز چون خاله نازی اینا تهران بودن ترتیب یه مهمونی کوچولو رو هم دادیم که اینم عکساش: اینهم کادوی باباجونت به من  یه دنیا سلامتی و بوس واسه باباجوننننننننننننننننننننن   ...
15 مرداد 1392

استخر مخصوص کودکان

سلام عشقم امروز با مامانی کلوپ قرار شد بریم استخر و در ضمن خونه عمو رضای بابا رشید دعوت بودیم و من باوجود کلی کار بردمت و خیلی خوشحالم  که رفتیم چون تو خیلی لذت بردی و ٢ساعت تمام اون تو بودی و بازم موقع بیرون اومدن میگفتی که نریم و با گریه اوردمت راستی رفتنی خاله صفوراو آواجون اومدن دنبالمون و کلی زحمتمونو کشیدن ازشون تشکر میکنیم اینهم عکساش: اینم دوتا رهام ها برسر جنگ دمپایی و تفنگ اینم جنگ برسر کلاه ها   ...
30 تير 1392

خونه خاله مریم مامان هانا

سلام عزیزم امروز روز اول ماه رمضونه و من رفتم تو کلوپ مامانا دیدم بعضی از مامانا میخوان برن خونه خاله مریم مامان هانا کوچولو خلاصه تماس گرفتم با خاله صفورا و گفتم منم میام ادرسو گرفتم سمت پونک بود گازشو گرفتیمو رفتیم خیلی خوش گذشت تو با دوستات بازی کردی و خیلی ممنون از خاله جون این هم از عکساش: رهام  سبحان آوا مشکات هانا رهام مشغول دیدن حسنی   ...
30 تير 1392

دندون 10و11

سلام عشقم مروز ١تیرماه روز شنبه هستش و وقتی داشتم ÷وشکت میکردم دیدم دندون ١١ و١٢ هم در اوردی و از خوشحالی میخواستم جیغ بزنم ولی جالبه که هیچ کدوم هم به هم ربط ندارن یکیش سمت چپ بالایی و یکی راست بالایی خلاصه گفتم تا یادم نرفته بیام خبر بدم راستی ما ٣شنبه عازم تبریزیم میریم پیش الناز جون و پارمیس جون حالا بعدا مفصل توضیح میدم
1 تير 1392

تعطيلات خردادو سفر به بروجرد

سلام عزيزم امروز سه شنبه 13خرداده ماوخاله بهارايناو باباصابرايناو اشرف خانمو اقارضا(داداش عمومهدي)داريم ميريم بروجرد تا خوش بگذرونيم اين هم از عكساش: اينجا ابشار كرتيل و خيلي باحال بود رهام ودو تا بابايي هاش . باباجون رشيدش مامان چرا فكتو اوردي جلو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اين هم يه عكس دسته جمعيييييييييييييييييييييي فعلا باي باي تا بقيه عكسارو ازنگين بگيرم ...
25 خرداد 1392

پارك قيطريه 2

امروز 4شنبستو قراره خاله صفورا بياد دنبالمون تا بريم با اواجون پارك قيطريه دست خاله صفوراجون دردنكنه كه بهش زحمت داديم اين هم از عكساش: تو عكس بالايي اوا سر پاپ كرن قهركرده بود چون ميخواست بريزتش و تا قهركردتوهم رفتي پيشش روزمين نشستي با مرام اينجا هم دوتاتون گيرداده بودين به اين گربه و ول نميكردين  سخت مشغول بلال خوردنين الهي فدات بشم كه هرروز دازي بزرگتر ميشي ...
25 خرداد 1392

تولد دايي امير

الهي فدات بشم رهام كه يدونه دايي داشتي كه اونم رفت استراليا ان شائ اله كه راهش سبز باشه هرجا كه هست خوش و خرم باشه به  عشق دايي اميرچندتا عكس ميذاريم:   ...
7 خرداد 1392