رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

نی نی من وباباش(اقا رهام نازنازی)

اطلاع دادن وجودت به همه

امروز ۱۱/۱۲/۹۰ من وبابات باهم رفتیم پیش دکتر سمیعی تو بیمارستان لاله واسه اینکه مطمئن بشیم تو وجود داری وارد مطب که شدیم برگه سونوگرافی رو نشون خ دکتر دادیم واون هم گفت بله درسته شما باردارید من گفتم نیازی نیست که بخوام آزمایش بدم ؟ گفت نه نیازی نیست تاریخ زایمان هم مشخص کرد و گفت از امروز فقط قرص فولیک اسید بخور وسرخود هم اصلا"قرص نخور وما هم اومدیم بیرون و بابات گفت که خانمی مبارکه و منهم که دلم گرفته بود گفتم که فعلا"به کسی نگو تا ببینیم چی میشه؟اما بابات قبول نکردو گفت من بابا شدم پس همه باید بدونن وشب که داشتیم می اومدیم یک قوطی شیرینی خرید و بردیم خونهو مامانيناگفتن شیرینی به چه مناسبت؟ من گفتم همین طوری که ...
12 مرداد 1390

اولین بار که تورو با چهرت تو خوابم دیدم

سلام فرشته کوچولوی مامان  امروز ٠٩/٠٥/٩٠ صبح که از خواب بیدار شدم متوجه شدم که خوابتو دیدم  قیافت درست شکل کوچیکی های بابات بود و همش میخندیدی و من دیدم که بابا رشیدت میدوید دنبالت وتو هم همش می خندیدی و می خواستی از دستش فرار کنی راستی این فکر که شبیه کی هستی یا اصلا" چه شکلی هستی خیلی ذهنمو درگیر کرده  ولی مهم نیست من فقط دوست دارم که نو سالم وصالح باشی همین وبس   زود تر بیا دیگه دلتنگتیم بابات اون روز که سوار ماشین بودیم  میگفت نی نییم کی میاد بذارمش رو بغلم و رانندگی کنه؟ ...
10 مرداد 1390

شنیدن صدای قلبت واسه اولین بار

امروز ۱۵/۰۱/۹۰ سلام جوجوی کوچولوی مامان وبابات امروز من وبابا رشیدت رفتیم دکتر واسه ازمایش غربالگری ۳ماهه اول و بعدش هم سونوگرافی . متاسفانه تو سونوگرافی نگذاشتن بابا جونت بیاد تو تا صدای قلب تو رو بشنوه ولی من شنیدم بعد از اینکه چکت کرد صدای قلب کوچولوت رو شنیدم واشک تو چشمام جمع شد  راستی دکتر سونو گفت مطمئنی  هفته بارداریت درسته من گفتم چطور؟گفت یا سن هفتش بیشتره یا نی نیت درشته اومدم بیرون به بابات گفتم اوتم گفت مثل من درشته الهی قربونش برم   ...
4 مرداد 1390

تعیین جنسیت نی نی

 امروز ۲۷/۰۲/۹۰ سلام عسلم  امروز باباییت واست وقت سونو گرافی گرفته تا بریم جنسیتتو مشخص کنیم . ساعت ۶ بعد از ظهر وقت داشتیم تصمیم گرفتیم اگه دکتر اجازه داد از مراحل سونوت  فیلم بگیریم . بالاخره رفتیم تو و بابا جونت هم اجازه گرفت واسه فیلم  برداری وشروع کرد به فیلم برداری نمیدونی چه حسی داشتیم وقتی داشتیم میدیدیمت مخصوصا" بابات چون  اون صدای قلبتو نشنیده بود  و کلی حال می کرد. خلاصه تمامی مراحل سلامت و تشکیل اعضای مربوط به هفتت رو دکی چک کرد و یه دفعه ای من گفتم آقای دکتر الان جنسش هم مشخص میشه؟ وگفت چک میکنم وبعد از چک کردن گفت که پسر و من گفتم سالم باشه.  بابات هم کلی ذوق میکرد و قند تو دلش آب میشد.   ...
4 مرداد 1390