گرفت اولین پول از بابا رشید
سلام عشقم امروز ١٤ مرداد ماه کلی اتفاق افتاده که باباجون خواسته تا حتماثبتش کنم امروز خونه عزیز جون بودیم که موقع ناهار بابا صابر اومدو تو رفتی رو پاهاش نشستیو کلی دوغ خوری و تازه اسمش هم یاد گرفتی وتا شب هرچی میپرسیدیم چی خوردی میگفتی دوغ تا یادم نرفته چیزهایی که میگیو بنویسم:
اسب .
جوجو
با=بادکنک
وا= وایستا
بعو= خاله بهاره
مامای= عزیز و مامانی
بابای= دوتا بابایی ها
داداش= همه بچه بدون استثنا
معو= گربه
ما=ماهی
بع=گوسفند
بوق بوق=موتور
نو=نون
ب ب = بستنی
د=رفت
بس= بست
دست
آ آ=آقا
بو=پول
و اما بو همونطوریکه گفتم یعنی پول امروز وقتی واسه مراسم کله پاچه خوری داشتیم میرفتیم خونه بابامحمداینا قبلش یه سررفتیم بنگاهی سمت خونه عزیزاینا که خونه ای که بهمون گفته بودو ببینیم تا اینکه وقتی جلوی بنگاه بابا داشت با بنگاهی حرف میزد که کمی اونطرف تر یه مغازه کوچولویی بود که خوراکی و تق تق میفروخت تا تق تق رو دیدی بی اختیار شدی و دویدی به طرف بابا و هی گفتی بو بو بابا بو بو کسی نمیفهمید چی میخوای تا اینکه من یهو فهمیدم ترجمهن کردم گفتم باباش پول میخواد ازت تا بره تق تق بخره وتهم پولو گر فتیو دویدی به طرف یارو و گفتی آآ (یعنی آقا) پولودادیو تق تق به همراه تا٢تا رنگارنگ گرفتی و رفتیم بابا کلی حال کرد از این کار و گفت این اولین پولی بود ازم خواسته بود پس ثبتش کن و بعدش رفتیم خونه بابایی محمد و کله پاچه اخر شب هم تولد صبا بود وتو کلی رقصیدی. پسرم ان شائ اله که همیشه شاد باشی .