رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

نی نی من وباباش(اقا رهام نازنازی)

ای وا بگم یا....

1390/12/16 16:03
نویسنده : سولماز
426 بازدید
اشتراک گذاری

 

" ای وای " بگم یا ... ؟

دکتر سعید اکبری حقیقت

روان پزشک - روان درمانگر

 

 

چقدر این کلمه را در مقابل مسائل فرزندان خود به کار می‌برید؟ در قبال چه مسائلی خود را درمانده و سردرگم احساس می‌کنید؟ در مقابل مسائل پیش آمده در تعامل با فرزندان خود چه راه‌کارهایی را به کار می‌برید؟ و چگونه این شرایط را مدیریت می‌کنید؟ اگر با مهارت حل مسئله آشنا باشید کارآمدترین پاسخ را نسبت به این شرایط خواهید داشت.

 

حال می‌پرسید حل مسئله چیست؟ حل مسئله یک فرایند شناختی رفتاری است که توسط خود فرد هدایت شده و فرد سعی می‌کند با کمک آنراه‌حل‌های موثر و سازگارانه‌ای برای مقابله با مسایل روزمره زندگی خود پیدا کند. از مسایل مهم روزمره زندگی والدین، مسایل مرتبط با فرزندان و تربیت آنان است.

 

معمولا زمانی که والدین با یک مسئله روبرو بوده و استفاده از پاسخ‌ها و راه‌های سازگارانه‌ قبلی آنان راهگشا نباشد، مثل شرایطی که به مانع برخورد کرده باشند، با مسئله تازه ای مواجه شده، شرایط مبهم و غیر قابل پیش بینی بوده و یا والدین مهارت عملکردی لازم را نداشته باشند، نیازمند استفاده از مهارت حل مسئله هستند. این موضوعات را تمام والدین در طول تربیت کودکان خود تجربه می‌کنند.

 

راه‌حل مسئله یک پاسخ مقابله‌ای است یعنی وقتی والدین به حل مسائل مرتبط با فرزندان می‌پردازند نوعی مقابله انجام می‌دهند. این مقابله می‌تواند موثر یا غیر موثر باشد. زمانی پاسخ مقابله‌ای موثر است که منجر به حل مسئله گشته و حداکثر نتایج مثبت یا حداقل عواقب منفی را برای خود و فرزندنشان داشته و این نتایج نه تنها در کوتاه مدت بلکه در دراز مدت نیز حاصل گردد.

 

در مقابله با مسائل، تنها یافتن راه‌حل، به معنی توانمندی به کار بستن و استفاده از آن نیست. گاهی والدین راه‌حل‌های مقابله‌ای موثری در مقابل مسائل فرزندان خود می‌یابند ولی قادر به کاربرد آنها نیستند و در عمل نتیجه‌ای به دست نمی‌آورند.

 

زمانی که والدین با موضوعات مرتبط با فرزندان مواجه می‌شوند، همواره آن را به صورت یک مسئله تعریف نمی‌کنند، بلکه آن‌را به شکل یک معضل، فاجعه و یا مشکل دیده و اولین واکنش شاید عبارت "ای وای" باشد. این رویکرد اولین مانع برای حل مسئله است. زیرا وقتی والد مسئله‌ای را که در مقابل آن قرار دارد به صورت یک معضل غیر قابل حل دید، انگیزه خویش را برای مقابله موثر از دست می‌دهد. این مسائل از همان بدو تولد کودک به چشممی‌خورند. شب‌ها نمی‌خوابد، زیاد گریه ‌می‌کند، غذا نمی‌خورد، داد می‌زند، از کنار من دور نمی‌شود، مهد نمی‌رود، شب‌ها ادرار می‌کند، خوب صحبت نمی‌کند، با بچه‌ها کنار نمی‌آید، درس نمی‌خواند، به مدرسه نمی‌رود، لجبازی می‌کند، زیاد شلوغ است، از کامپیوتر دست برنمی‌دارد، زیاد با موبایل بازی می‌کند، با جنس مخالف صحبت می‌کند و ...

 

در این موارد عموما والدین به مدیریت هیجان‌های ایجاد شده در اثر موضوعات استرس آفرین می‌پردازند؛ یعنی مقابله هیجان مدار انجام می‌دهند. به عنوان مثال وقتی کودکی دچار افت تحصیلی می‌شود، والدین نگران شده، تنبیه و پرخاشگری می‌کنند. در این شرایط والدین بر این باورند که شرایط سخت، غیر قابل تغییر و غیر قابل کنترل است و فقط با واکنش‌های هیجانی پاسخ می‌دهد. رویکرد هیجان‌مدار مانع برخورد سازنده یا مثبت با مسئله می‌شود. عصبانی شدن، داد زدن، غصه خوردن، سرزنش کردن و غر زدن، برخوردهای تکانشی، تا صبح نخوابیدن چه نقشی می‌توانند در مدیریت مسائل کودک مثل افت تحصیلی داشته باشند. حاصل مقابله هیجان مدار معمولا واکنش هیجانی منفی است که موجب انحراف از موضوع اصلی شده و با پرهیز از حل مسئله، انکار موضوع، نگرانی فزاینده بیمار‌گونه، عدم تلاش یا تلاش بی‌ثمر و برخوردهای ناکار‌آمد و تکانشی، از دست دادن تحمل و عدم قطعیت و تصمیم‌گیری مشخص می‌شود.

 

نقص در رفتارهای مقابله‌ای موثر سرمنشاء تجربه استرس و عوارض نامطلوب روانی مثل احساس بی‌کفایتی، احساس مقصر بودن، کاهش اعتماد به ‌نفس و تجربه اضطراب و افسردگی در والدین می‌شود.

 

در مقابل برخوردهای هیجان مدار، مقابله مسئله‌مدار قرار دارد. هدف از برخورد مسئله‌مدار در برابر مسائل پیش آمده تغییر شرایط استرس آفرین در جهت بهبود وضعیت، کاهش تنش و حل مسئله است؛ به عنوان مثال در افت تحصیلی به جای موارد ذکر شده در مقابله هیجان‌مدار، در مقابله مسئله‌مدار هدف، چگونگی مدیریت افت تحصیلی کودک و برگشت به وضعیت تحصیلی قبلی با یافتن راه‌حل‌های مناسب و کاربردیاست.

 

در کاربرد مقابله مسئله‌مدار، در مواردی که با مسائل و موضوعاتی مرتبط با کودکان مواجه هستیم:

 

اول اینکه آن‌را بپذیریم و وجود مسئله را انکار نکنیم. آن‌چه را که پیش آمده به عنوان یک مسئله واضح و مشخص که باید دنبال راه‌حل آن باشیم تعریف کنیم؛ نه یک مشکل غامض و لاینحل. این باور را داشته باشیم که مسئله قابل حل شدن است و خود را ناتوان، بی‌کفایت و درمانده ندانیم. به این امر واقف باشیم که حل مسئله نیاز به برنامه‌ریزی، تلاش و مدت زمان کافی دارد پس همیشه فرصت کافی به خود داده و زمان مناسب را در نظر بگیریم. به یاد داشته باشیم که این مهارت برای ارتقاء سلامت روانی اجتماعی خود و خانواده حایز اهمیت است.

 

همان‌گونه که کودکان نحوه حل مسایل درسی مثل ریاضی، علوم و ... را می‌آموزند؛ باید نحوه راه‌حل مسایل اجتماعی را نیز فراگیرند و بهترین آموزگاران در این امر والدین آشنا با این مهارت خواهند بود.

 

فراموش نکنیم که سلامتی امروز، نداشتن بیماری تعریف نمی‌شود. امروزه کسی سالم است که توانمند باشد. پس با ارتقاء توانمندی‌های خود و فرزندانمان در مهارت‌های زندگی، سلامت روانی خود را تضمین کنیم.

 

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)