رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

نی نی من وباباش(اقا رهام نازنازی)

111روزگی پسر گلم

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی امروز ١١١ روزت الهی فدات شم صبح فکر کردم سرما خوردی اخه راه بینی کوچولوت کیپ بودترسیدم اما وقتی ةآقای دکتر فرسار گفت که سرما نخوردی انگار دنیا مال من بود آخه پسر من پهلوونه وزنش ٧و٢٧٠و قدش ٦٦ ودور سرش: ٤٤.٥ بود مادر دورش بگرده ...
25 بهمن 1390

10روزگی رهام

امروز 10 روزه كه با مايي عشقم امروز ١٠ روزت شد یکم اذیت شدم اخه تو شیر نمیخوردی اخه من مشکل نداشتن نوک سینه داشتم مامانی ام البنین (مامان باباجون رشید) با زن عمو اهو اومده بودن دیدنت بردت حموم الهی فدات شم حموم ١٠ روزت مبارک این هم چندتا عکس خوشگل دیگه: ...
24 بهمن 1390

3ماهگی رهام جون در منزل خاله نازی

اقا رهام در منزل خاله نازي  به چی میخندی جیگر مامان؟ امروز رفتیم خونه خاله نازی اخه باباجونت میخواست بره فوتبال با عمو محمدوعمو ایدین و دایی علی خاله جونت هم گفت بیایید اینجا ماهی سفید و باقالی قاتوق گذاشته بود حرف نداشت بابات که عاشق باقالی قاتوق هاش شده . این هم چند تا عکس دیگه از اون روز: به چی فکر میکنی دانشمند من؟ این هم یک عکی موش منگولای دیگه: الهی مادر بگرده واسه خندت ...
24 بهمن 1390

اقا رهام در بدو تولد

عکس رهام در بدو تولد الهي فدات شم که اینقدر سیاهی این هم لحظه با شکوهی که بابا جون رشیدت تو رو دید. نمیدونی چقدر ذوق داشت اخه خیلی انتظار کشید از ٨صبح تا ٢ ظهر میدونی اخه من هم درد زایمان طبیعی رو کشیدم هم سزارین اخه تو درشت بودی عشقم این هم کارت تولدت: قربون قدو هیکلت برم این عکس گلی که با باجونت به مناسبت اومدنت اورد واسم: وحالا این هم لحظه ای که تو رو اوردن پیش من: قربونت برم اگه بدونی چه حسیه؟   این هم عکس عزیز حبیبه و اقا رهام وای اگه بدونی چقدر دوست داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این هم عکس خاله بهاره وتو: وای که نمیدونی واست چیکار میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این هم عکس دایی امیر و رهام جون:  این ...
24 بهمن 1390

تولد مامان سولماز و 70 روزگی اقا رهام ناز نازی

آقا رهام و تولد ماماني امروز تو ٧٠ روزت شد ١٤/١٠/٩٠ الهی فدات شم بابا جون تولد منو یادش رفته بود  باورت میشه؟ خال ه بهاره یادش انداخته بو د بابات اخر شب خودشو لو داد و وقتی هم که فهمیده بود کلی سنگ تموم گذاشته بود و واسم گردنبند خریده بود ...
24 بهمن 1390

انتخاب اسم

سلام  پسر قشنگم امروز يكشنبه 20/06/90 امشب منو بابا جونت بعد از تلاش هاي مداوم بالاخره تصميم گرفتيم هرطوري شده اسمت روانتخاب كنيم  تا تو اين مدت كمي كه تو دل ماماني هستي با اسم صدات كنم. خلاصه من بابات چون بر سر 2راهي بين اسم راستين ورهام بوديم تصميم گرفتيم كه قرعه كشي كنيم وبعداز اينكه من نيت كردم تا تو دنياي حق خودت هم كمكمون كني يكي از كاغذ هارو برداشتم وبعد از بازكردن ديديم روش نوشته اقا رهام وبابات كلي ذوق كرد ناقلا انگار اين اسم رو خيلي دوست داشت بالاخره اسم قشنگت شد رهام كه اميدواريم با اين اسم نامدار شي و كلي به اسمت افتخار كني. عشقم تو رو خدا زودتر بيا كه مخصوصا بابات خيلي كلافه هستش و ميگه دلم واسش تنگ شده&nbs...
24 شهريور 1390

بدون عنوان

امروز 90/06/07و ما دیروز همونطور  که گفتم رفتیم سو نو گرافی  ولی چون از سرکار رفتیم من یادم رفته بود دوربین بردارم و هی دعا مکردم که cdسونوگرافیت رو بده اما دکی گفت که با این دستگاهها نمیشه و من خیلی دلم گرفت . اما مهم تو اون لحظه این بود که تو سالم باشی همین وبس . دکتر بعد از اینکه کلی چک کرد همه چیو گفت همه چیش خوبه من خیالم راحت شد و خیلی خوشحال شدم و دوباره جنسیت تو رو بابایی پرسید و دکی گفت پسره  و بابات کلی ذوق میکرد. بعدش هم من وزنت رو پرسیدم گفت 2.950 گرمه که گفت خوبه و من گفتم دکتر رشدش خوب بوده گفت دور شکم خیلی خوبی داره و همه چیش خوبه که من خدا رو کلی شکر کردم. ...
8 شهريور 1390