عروسی بعد مدتها
بالاخره بعد مدتها رفتیم عروسی یکی از فامیلهای بابا رشید و خیلی بهمون خوش گذشت فقط تو چون پیش باباجون بودی نتونسته بودی بگی جیش داری و وقتی اومدی قسمت زنونه دیدم شلوارت خیسه و جیش کردی منم لباس هیچی نبرده بودم شانسی که اوردم زن عمو ازاده واسه داداش محمد رضا شلوارک و شورت اورده بودش اینهم چند تاعکس:
عشق پدر به پسر
تو و ابجی صبا
تو شکیبا محمدرضا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی